RE: گاندو / Mugger / Crocodylus palustris
تا به حال گاندو را از نزدیک ندیده بودم. اولین بار نزدیک به 14 سال پیش بود که به منطقه باهوکلات در جنوب شرقی سیستان و بلوچستان سفر کردیم تا گاندویی را از <هوتک> به رودخانه سرباز منتقل کنیم. هوتک به استخری گفته می شود که برای جمع آوری آب در سیستان و بلوچستان، کنار هر روستا ساخته می شود. هوتک ها زیستگاه مهم گاندو است و آن سال به خاطر کم آبی، آب هوتک تمام شده بود و باید برای اینکه گاندو زنده بماند، از آنجا به بیرون منتقلش می کردیم.
در این سال ها گاندوها را بیشتر دیده و شناخته ام. آنها خیلی نیاز به آب دارند. عادت ها و رفتارهای عجیب، جالب و منحصر به فرد خودشان را دارند. در عین بی آزار بودن، به وقت احساس خطر، موجودات درنده ای می شوند و علاوه بر تمام اینها، مردم محلی رفتار و حسی ویژه و خاص نسبت به آنها دارند.
آن سال ها دیدن گاندو کار بسیار سختی بود. عمده دشواری ها به شرایط جغرافیایی منطقه و کمبود و پراکندگی زیستگاه های تمساح در ایران بر می گشت. سفرهای ما با حداقل امکانات صورت می گرفت. در تابستان وسیله سفر ما یک لندرور فرسوده و بدون کولر بود. از طرفی آن سال ها جاده اصلی کم بود و برای رسیدن به زیستگاه گاندوها باید از مسیرهایی فرعی عبور می کردیم که فقط محلی ها آنها را می شناختند. در یکی از همین سفرها، 6 ساعت طول کشید تا یک راه تقریباً نیم ساعته را طی کنیم و به برکه ای برسیم که در آن گاندویی زندگی می کرد. چون جاده بیابانی بود، چند بار مسیر را گم کردیم. جاده از خاک پودر مانندی بود که باعث می شد رد ماشین ها را گم کنیم. بعد از 6 ساعت گشت و گذار در بیابان راه را پیدا کردیم. اوضاع بسیار بدی بود. راه برگشتی هم نداشتیم و بنزینمان هم داشت تمام می شد. از ذخیره آبمان هم چیزی نمانده بود و تشنگی امانمان را بریده بود. به روستایی رسیدیم و از یک محلی آب خواستیم. یک لیوان آب خنک برای من آورد. از او پرسیدم که این آب خنک را از کجا آورده؟ گفت از آب برکه. حالم دگرگون شد. من از آب برکه ای خورده بودم که کروکودیل ایرانی در آن زندگی می کرد.
ادامه دارد...
|